- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
ذکر مصائب احضار امام جعفر صادق علیهالسلام
آقـا تو را چون حـیـدر کـرار بـردند در پیـش چـشم بچـههـای زار بردند این اولین باری نبـود اینطور رفـتید آقـا شـما را اینـچـنـین بـسـیار بردند
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
دلـم هــواى بـقـیـع دارد و غـم صـادق عـزا گـرفـتـه دل مـن ز مـاتـم صـادق دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم زنـم به سـیـنـه که آمد مـحـرم صـادق سلام من به بـقـیع و به تـربت صـادق سـلام من به مـدیـنه به غـربت صادق سـلام من به مـدیـنـه به آسـتـان بـقـیـع سـلام من به بـقـیع و کـبـوتـران بـقـیع سـلام مـن بـه مــزار مـعـطّـر صـادق که مـثـل ماه درخـشد به آسـمـان بقـیع سـلام من به شـشم مـاه فـاطـمىّ بقـیـع سـلام من به گـل یـاس هـاشـمىّ بـقـیع ز غربتش چه بگویم که سینهها خون است براى صادق زهرا مدینه محزون است دلم دوباره به یاد رئیس مذهب سوخت که ذکر غربت لیلى حدیث مجنون است همانکه غربتش از قبر خاکیاش پیداست امام صـادق شیـعـه سـلالـۀ زهـراست ز بسکه کینه و غربت به هم موافق شد هدف به تیـر جسارت امام صـادق شد همان که فاطمه را بین کوچه زد گویا ز کـیـنه قـاتل این پیـر مـرد عاشق شد امام پیر و کهـنـسال شیـعـه را کـشـتند امان که روح سبکـبال شیعه را کشتند براى فاطمه از بیکسى سخن میگفت براى مادرش از غربت وطن میگفت بخاک حجره اش از سوز سینه میغلطید پسر به مادر خود از غم و محن میگفت ز زهر کینه که بر جسم او شرر می زد کـنار بـسـتر او مـادرش به سر می زد فضاى شهـر مدیـنه به یاد او تار است هنوز سینه آن پیر عشق خونبار است هنور میکـشد او را عـدو به دنبـالـش هنوز هم ز عدویش دلش به آزار است هنوز تلخى کامش به حسرت شهدى است هنوز چشم دلش به رسیدن مهدى است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
یـابن امـیـرالمـومـنـین فـرزنـد زهـرا حبل المتین، نورالهدی، کـنز الحقایق صدها مسلمان پای درست گشته سلمان مـانـنـد اجـدادت شـدی قــرآن نـاطـق تیغ کـلامت خـورد بر قـلب خـرافات وقـتـی مـدیـنه بود در دسـتان ابـلـیس تو کـربـلا را زنـده کردی با احـادیث شد زهر کاری نطق تو بر جان ابلیس وقتی زمین خـوردی میان کوچۀ غـم با روضههای مجـتبی مأنـوس بـودی سیـلی نخـوردی از حـرامیها ولیکن در بند درد و گـریه و افـسوس بودی از بس که روی روضهاش حساس بودی یــاد آوری کــردنــد داغ مـــادرت را هرچند مسماری درون سینهات نیست سوزانده هرم کـیـنهها بال و پرت را در بین آتـس ذکـر مـادر بر لـبت بود وقـتی که افـتـادی به یـاد زخـم سیـنـه آقا بـمـیرم روضـهها را دوره کردی در کـربـلا و کـوفـه و شـام و مـدیـنه
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
ای صبح صادق در نگاه تو عیان میآیـد از انـفـاس تـو عـطـر خدا بنـیـان گـذار حـوزههـای عـلـمـیه ای پهـلـوان عـرصـۀ تـرویج دین شیعـه به لطف قال صادقهای تو دارد به دل حُـبّ امـیـرالـمـؤمنین
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
حقپرستان را امامی هست، دینش دلبری نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری حرف او عشق است، فهمش را به عاشق میدهند مالکیها، شافعیها، خوشهچینانش همه سیدِ طاووسها، طـاووس بُسـتانش همه جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها علمها را هر حدیثش، زد گره با نورها در هراساند از وجودش، چون که میدانند کیست باز هم از خانه، امام دیگری را میبرند باز هم با دست بسته، حیدری را میبرند نسبتی خورشید را، با نیمهشب بردن نبود روضه جانفرساست، آخر از زبان کوچه است باز معصومی، پریشان در میان کوچه است از ستم تا آنکه مینـوشد چـنین جام بـلا امشب اینجا جلوهای از خیمههای کربلاست باز آتش، شعـلهور در خانۀ آل عـباست روضهای جانسوز در این واژههای ساده است خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد بـر خـلاف زنــدگـیِ از خــطـا آکـنـدهام دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم صادقانه، عاشـقانه این جهـان را بنگرم مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهماند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالماند دولت فردا از آنِ صالحان عـاشق است
: امتیاز
|
زباحال امام جعفر صادق علیهالسلام قبل از شهادت
نفـسنفـسزدنم را حـسین میبیـند جـراحـت بـدنم را حـسین میبیـند نحیف هستم و آتش به جانم افتاده و شعـلههای تـنم را حسین میبیند دویدن از پیِ مرکب برای من سم است نـحـیفتر شـدنم را حسین میبیند حریم شخصی من جای این اراذل نیست غـریـبی وطـنم را حـسین میبیـند چقدر سخت بُوَد مادرت زمین بخورد نوای “واحَـسَنم” را حسین میبیند شبیه دامن طفل سهساله میسوزم عزای سوخـتنم را حسین میبـیند تمام فکر من این است لحظۀ تدفین سـفـیدی کـفـنم را حـسیـن میبـیند
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
آتش شکـست، حرمتِ بیتالحـرام را تـا خـلـوتِ امـام، کـشـیـد ازدحـام را دستِ طنابِ روضه به حبلالمتین رسید آخـر شکـست، حـرمتِ دستِ امام را شـیخالکـبـیر، پـای پـیاده حـقـیر کرد در کوچههای شهـر، سواره نظام را موی سپـید، مصحفِ نـوحالائمه بود هر بیوضو رسید، شکست احترام را آتش؛ در این مجادله «بَرداً سلام» شد با شـعـله زد خـلـیـل، عـلیهالـسلام را با دو گـریز، داغِ حـسـینـیه تـازه شد از شعلههای روضه بگویم کدام را؟! آتش؛ نمازِ مادرمان را شکست و رفت با مـیخِ در رساند، به سجـده قـیام را آتش؛ وبـالِ دامنِ طفـلی سه ساله شد آتـش؛ گـرفت، معـجـرِ اهـل خـیام را از آتشی که هـیزمِ این روضهها شده ای چشم تر !؛ ببار و بگیر انتـقام را
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ما که آزادهتـریـنـیم چـو در بـنـد تـوأیم مـسـتـمـنـد اثـر گـریـه و لبـخـنـد تـوأیم صاحب اصلی افـلاک همه خاک توأیم ما اضافی هـمان آب و گِـل پـاک توأیم چون تو معشوق شدی ما همه عاشق شدهایم شیعۀ جعـفری حـضرت صادق شدهایم زحمتش را تو کشیدی که به مذهب برسیم رحمتش را تو رساندی که به منصب برسیم از تو تـعـظـیم شعـائـر شده احـیـا مولا از دم گـرم تو جـابـر شـده احـیـا مـولا پرچـم شیعه به دست تو سرافـراز شده درِ عـلـم عــلــوی بـا یَـدِ تـو بـاز شـده در حـسیـنـیه به فکـر هـمگی بودی تو اولـین روضـه بگـیرِ دهـگی بـودی تو از تو داریـم هـمین سـیـنهزنیها را ما از تو داریم حسین جانِ روی لبها را آه از آن روز که غم بر جگرت ریخته شد کوهی از رنج و بلا روی سرت ریخته شد بیحـیاها که شب تـار سرت ریخـتهاند مثلِ دزد از سر دیوار سرت ریختهاند بی وفایی به رگ و ریشۀ آن مردم بود بر در خانۀ خـورشید پُر از هـیزم بود شـعـلـۀ کـیـنـۀ ایّـام که افـروخـت دگـر حضرت شیخ الائمّه حرمش سوخت دگر حجـت الله شد از ظـلـم زمـان درمـانده رنج این روضه دل عـالمیان سـوزانده آتش از غربت ایشان که خجالت نکشید شعله از حضرت باران که خجالت نکشید شکر حق اهل عـیالت همه سالم هستند در کنار حرمت، جـمعِ مَحـارِم هستـند مثلِ حیدر به روی خاک کشاندند تورا پا بـرهـنه عـقـب أسـب دوانـدنـد تو را این قدر نعـره سر فـاطمه زاده نکـشید لااقـل پـیـکـر او پـای پــیـاده نـکـشـیـد دیدهات درپی مرکب چو به گریه افتاد نــاخــودآگـاه دلـت یــاد رقــیـه افــتــاد یاد آن روز که زهـرا وسـط قـائله بود با لگـد میزدنش، مـادر ما حامـله بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ما عـاشق و دلبـسـته و حـیران شمائیم تا روز ابـد ریـزهخـور خـوان شـمائیم عـشق است غلامی ز غـلامان شمائیم در هر دو جهان دست به دامان شمائیم ای آیت حـق، گـوش به فـرمان شمائیم ای خـاک مـزارت شـده آرامـش دلها احـیای بقـیع و حـرمت خـواهش دلها حُـبّـت سـبب مـسـتـی و آسـایـش دلها اشک غـمـتـان عـلـت بخـشایـش دلها ما تا به ابـد مضطـر و گـریان شمائیم در نیمۀ شب قلب شریفت که شکـستند سجـاده کـشـیدنـد و ره میـکـده بـسـتـند این بد دهنان جـملگی از نطـفۀ پسـتـند رفـتـید پـیـاده هـمه بر اسـب نشـسـتـند زین غـم هـمگی پـاره گـریـبان شمائیم آتـش به در خـانـهیـتـان تـا که رسـیـده اشک بـصرت از غـم نامـوس چکـیده یـاد عــلـی و کـوچـه و آن قـد خـمـیـده رنگ از رُخـتان با غـم مسـمار پـریده ما نـیـز خـراب غـم پـنـهـان شـمـائـیـم با بغـض پـدر حـرمت فـرزنـد دریـدند پشت سر مرکب نفـست را که بریـدند با بد دهـنی خـدمـتـتـان تا که رسـیـدند از محـضرتـان غـیر ادب هیچ نـدیـدند ما ریـزهخـور این همه احـسان شمائیم نامـوس شـما شـکـر که آواره نگـردید با خنجـرشان حـنجـرتان پـاره نگردید طفلت ز عطش واله و بیچاره نگردید حتی سخن از غـارت گهـواره نگردید مـا سـیـنـهزن جـد پـریـشـان شـمـائـیـم ای بر غمتان گشته ملائک همه گریان با زهـر شدی کشته و عـالم همه نالان تا لحظۀ آخر دو لبت گفت حسین جان قربان تو گردم که شدی تشنه وعریان ما هـیاتـی از خـیـل محـبّـان شـمـائـیـم
: امتیاز
|
زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
بخدا سختترین لحظۀ عمرم این بود که شبیه دل زینب جگـرم خونین بود دستِ بسته، دلِ شب، در پیِ استر، گریان چون اسیریِ حرم، خاطرهای غمگین بود یاد غـمهای رقیه، جگـرم را سـوزاند و همین روضه برای دل من تسکین بود وسـط شـعـلـۀ آتـش، نـفـسـم بـنـد آمـد وای بر قاتل زهـرا، به لبم نفرین بود تن خـود را سپـرِ اهل حـرم میکـردم در دفاعِ حـرم فـاطـمه سهـمم این بود با وجـودیکه اهـانت به نـهـایت دیـدم باز هم تلخ ترینَش، به نظر شیرین بود هیچکس زیر سم اسب تنم را نَـفِـشرد یاد گـودال ولی سیـنۀ من سنگـین بود نیزه و خنجر و شمشیر و سنانم نزدند کِی چو جدم، تنم از خون سرم رنگین بود اهـل بیـتـم که گـرفـتـار اراذل نـشـدند عمه افـسوس، اسیر سپهی بیدین بود وای از دغـدغـۀ عـمّـَتِـیَ المـضروبـه چشمِ شامی چقدَر سوی حرم بدبین بود
: امتیاز
|
رباعی های شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
جـانـم به فـدای قـبر خـاکی شما مائـیـم گـدای قـبـر خـاکـی شـما ای کاش که یک بارگهی میدیدیم از دور به جای قـبر خاکی شما ******************** در کوچه تو را مثل علی میبردند افـتـاده عـبا مثل عـلی میبـردند دسـتان شـما بـسـته و بیعـمامه از روی جفا مثل علی میبردند ******************** تا شعـلۀ درب خانهات را دیدی از درد غم سینه به خود پیچیدی با یاد غم محـسن و روی نـیـلی با چشم پر آب، پشت در نالیدی ******************** تا آن که به پشت مرکبش افتادی بـا نـاله بـه یـاد کـربـلا افـتـادی با یاد غم سه ساله پشت مـرکب خوردی تو زمین و ناله سر میدادی
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
پـیـرمـردی به دل شرر داری کوهی از غصه دور و بر داری نــالــه مــادرانــه مـیشـنــوی داغ مــادر ســر جـگــر داری
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ( احضار و جسارت به حضرت)
میان سینهاش وقتی خدا نور یقین انداخت علوم مذهب حق را درونِ جانِ دین انداخت رئیس مذهب ما را به زور از خانه چون بردند دلـم را یـاد غـمهای امـام اولین انـداخت کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد عجب زخم عمیقی بر دِلِ روح الامین انداخت مگر نور امامت را ندید از چشمهای او چرا داغش به قلب آن امام هفتمین انداخت؟ در آن وقتی که شد مسموم زهر کین به زعم من خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت برای داغ جانسوزش که قاصر هستم از وصفش خدا حُزن عجیبی در قلوب مؤمنین انداخت
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
دلت نشسته به خون، غصه بر دلت سربار گـرفـتـه راه گــلـوت آه سـیـنـۀ تـبدار بـرای غــربـت اولاد فــاطـمــه اصـلا عجیب نیست که تاریخ میشود تکرار ز کـولـهبار پُـر از نـان شـانهات حـتی شده فـقـیر مسـیح و یـهـود برخـوردار اگرچه نیست کسی بینصیب، از لطفت نـمـانـده بین مـدیـنه کـسی بـرایت یـار بـساط روضه هـمیشه به خـانهات برپا و چـشمهای تو بـوده همیشه ابـر بهار اگرچه سوخت در خانهات در آتش و دود ولی نرفت به پهلوی هـمسرت مسمار چه خوب شد که کمی دشمنت حیا کرد و به زور بسـته نشد دور گـردنت دستار چه ظالـمانه تو را نزد ظالـمی بُـردنـد نصیب و سهم تو از ارث حـیدر کرار دویدهای پی مرکب بدون کـفـش و عبا نه مثل عـمه رقـیـه برهـنه پـا بر خـار کشید روی تو دشمن سه مرتبه شمشیر ولی ندید دو چشم تو بیش از این آزار فدای پیکـر لب تشنهای که شد مدفـون به زیر پـشتهای از تیغ و نیـزۀ بسـیار
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ( احضار و جسارت به حضرت)
با پیـرمـرد خـسـته که دعـوا نمیکـنند با دسـت بـسـتـه وارد بَـلـوا نـمیکـنـند از پـشت بـام خـانه به خـانه نـمیروند وقتی که نیمه شب شده غوغا نمیکنند بـر خـانـۀ امـام که حـمـلـه نـمـیبـرنـد ایـنگـونه با بـزرگ حـرم تـا نمیکـنند در خانهای که هست زن و بچه بین آن آتـش به پـشت خانه که بـرپا نمیکـنند وقـتی هـنوز نالـۀ زهـرا رسـد بگـوش تکـرار داغ حـضرت زهـرا نمیکـنـند شه را پـیاده در پیِ مـرکـب نـمیبـرند با کـیـنه هـتـک حـرمـت آقـا نمیکـنند پیـش امام پـشت سرِ هم شـراب خورد این رسـم را به دِیر و کـلیـسا نمیکنند بـزم شـراب ریشه ز بـزم یـزید داشت یکجا بگـو که ظلـم در آنجـا نمیکنند با خیزران زد و ز لبش خون دوباره ریخت یک عـدّه چشم بسـته، تمـاشا نمیکـنند تَه ماندۀ شراب خودش را به طشت ریخت فکـری به حـال زینب کـبری نمیکنند
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام ( احضار و جسارت به حضرت)
مـیان آتـش نـمـرود پیکـرِ تو نسـوخت شبـیه مـادر مظلـومهات پرِ تو نسوخت اگـرچه از سر دوشـت کـشیده شد؛ امّا هـزار شُکـر عـبای مُطهّـرِ تو نسوخت تو با کهولت سِن، پا برهنه، در دل شب به حیرتم دلِ خصمِ ستمگر تو نسوخت؟ اگـرچه سـوخـت درِ خـانۀ تو در آتـش هزار شُکر در آن بین همسرِ تو نسوخت پـی طواف تو شعـله به خـانه وارد شد شبیه کعـبه ولی پای تا سرِ تو نسوخت اگرچه زهر تو را آب کرد همچون شمع در آفتاب ولی جسم لاغـر تو نسوخـت سهبـار تـیغ به رویت کـشـید آن نامـرد ولی ز کُندی خنجر که حنجرِ تو نسوخت نرفـت رأس شـریـف تو بر سـرِ نـیـزه ازاین طریق دلِ خون خواهرِ تو نسوخت به دست دشمـن تو بود بیگـمان شَلّاق ولی برابر تو پُـشتِ دخـترِ تو نسوخت نریخت بعد ِتو آتش کسی به فرق سرش دگر عمامۀ مُوسیبنجعـفرِ تو نسوخت هزار مرتبه باقیست جای شُکرش که از اهلبیت تو یکتن برابر تو نسوخت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
دوبـاره آسـمان و آتـش و خاکـستر پرها خـدایا رحـم کـن بر بیگـناهی کـبوترها دوباره پای هیزم واشده در کوچه، یعنیکه مدینه جای أمـنی نیست بهر اکـثر درها هجوم بیهوا رسمی قدیمی هست دراین شهر! پـسرها غالـباً هـستند موروثـان مـادرها زمین و هر که بد کرده است انگاری که همدستند چرا که شدزمین خوردن نصیب هرچه بهترها گـذار پـای ابـراهـیم باز افـتاده در آتـش ولی ایندفعه بیرحمند و میسوزند آذرها چنان بیحرمتی کردند با پیر حـسینیها که شرم از گفتنش مانده برای اهل منبرها امامی بیأمامه، پابرهنه، بازهم خوبست که دراین روضه باقی ماند حرمتهای معجرها! بیابان، نیمه شب، مرکب، دویدن، آه آدم را بـیاد این میانـدازد: رقـیه، آبـله، سـرها برای پیر یا کودک خلاصه طاقتش سخت است به صورت بر زمین خوردن، و حتّی بر دلاورها
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
صادق ای آئینۀ صدق و صفا، واغربتا ای غـریب ای کشتۀ زهر جفا وا غربتا حضرتِ موسی به بالینِ پدر با اشک و آه میزند با گـریه بـابـا را صدا، واغربتا
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را همانهایی که قرآن بر سر نی کرده، میبردند به دستِ بسته، پای نیزهها قرآن ناطق را و در بیت ولایت بار دیگر آتش افکندند مگر آتش کند خاموش خورشید حقایق را؟ به نام سورههای فجر و والعصر و اذا جاءَ بشارت داده او در شام غیبت، صبح صادق را چو شمعی آب شد جسم شریفش تا برافروزد به مصباحالشریعه تا ابد جانهای عاشق را
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
الـســلام ای دل و دلـدار ابـاعـبـدالله شـشـمـیـن سـیـد و سـالار ابـاعـبدالله هـمه با دیـدن تو یاد حـسین افـتـادند ای حـسـیـنـیــۀ سـیـّـار ابــاعــبــدالله ما حـسـیـنی شدگـانِ نَفـسِ گرم توأیم به تـو هـسـتـیـم بـدهـکـار اباعـبـدالله کار تو داده نتـیجه چه قیامت کردند اربـعـیـن لـشـکـر زوّار ابـاعـبــدالله در و دیوار مدیـنه ز غـم بی کسی ات مـیزنـد تـا بـه ابــد زار ابـاعــبـدالله مادری بودی و کوبید درِ بیتِ تو را آتـش آن در و دیــوار ابــاعـــبــدالله یعنی از آن همه شاگر در آن شب آقا یک نفـر با تو نـشد یـار اباعـبدالله؟! تا که بستند دو دستان تو را شد زنده غــربـت حـیـدر کــرّار ابـاعــبــدالله تو علی گشتهای و ابن ربیع هم قـنفذ وای از این هـمه تـکـرار اباعـبـدالله سرِ پیـری گـذرِ تو به چه جاها افتاد وای از آن هـمــه آزار ابـاعــبــدالله شکر حق باد که در لحظۀ آخر ز عطش چـشـمهـای تو نـشـد تـار ابـاعـبـدالله خواهـر تو نشد ای شاه برای پسرت در دل شـعـلـه پــرسـتـار ابـاعـبـدالله کفـنت خار بیابان نشد و بیتو نرفت دخـتـرت بـر سـر بـازار ابـاعـبـدالله
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ امام جعفر صادق علیهالسلام
حتی قلم ز شرح چنین غصّه قاصر است قـبـر امام تـولیـتـش دست کافـر است حـیـن قـدم زدن به امـامـت سـلام کن کمتر بایست! زائر این خاک عابر است ما شیـعـۀ حـلاوت یک قـال صادقـیـم نَقل حدیث اوست که نُقـل منابر است شـیـخ الائـمّـه، عـالـم آل محمد اوست یعنی یمی که یک نم از آن، علم جابر است فرموده حضرتش که "نوحوا علی الحسین" بانی گریه اوست اگر روضه دایر است در شــیــوۀ جـســارت ابـن ربـیــع ها نسل عـلی و فاطمه بودن مـؤثر است آتش، طنـاب، کوچه و مأمور بد دهن دشمن چه در شکنجۀ معصوم ماهر است بـانـوی پـا به مـاه نـدارد به خـانـهاش حداقل از این جهت آسوده خاطر است هرجا دری یا جگری سوخت شک نکن آتش بـیار شهر مـدیـنـه مـقـصّر است
: امتیاز
|